کد مطلب:162498 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

یغمای جندقی
ابوالحسین بن ابراهیم قلی جندقی، از شاعران معروف قرن سیزدهم هجری است كه به هزل سرایی شهرت فراوان دارد. وی پس از كسب مقدمات ادب، چندی در ایران و عراق به سیاحت گذرانید و عاقبت به دربار محمدشاه قاجار راه یافت. یغما به سال 1276 ه.ق. درگذشته است. دیوان او شامل قصاید، غزلیات و مثنوی های به طبع رسیده است. او در نثر نیز مهارت داشته. نوحه ها و مصیبت نامه های دلكشی از او به جای مانده و غزلیات نسبتا خوبی دارد. [1] .



ز هی از دست سوگت، چاك تا دامن گریبانها

ز آب دیده، از سودای لعلت دجله دامانها



چه خسبی تشنه لب؟ از خاك هان برخیز تا بینی

به هر سو موج زن، صد دجله از سیلاب مژگان ها



نزیبد جان پاكی چون تو زیر خاك آسودن

برآور سر ز خاك تیره، ای خاك درت جانها



ز شرح تیر بارانت مرا سوفار هر مژگان

به چشم اندر كند تأثیر زهرآلوده پیكان ها



كسی آن روز ار نكردت جان فدا، اكنون سرت گردم

برون نه پا كه جانها بر كف دستند، قربانها



به رشك، از تاب آنانم كه در خمخانه ی عهدت

ز خون پیمانه ها خوردند و نشكستند پیمان ها






حریم عصمت، آنگه ناقه ی عریان سواریها

نگون باد از هیون چرخ، این زرین عماریها



یكی چونان كه نیلوفر در آب از اشك ناكامی

یكی چون لاله در آذر، به داغ سوگواری ها



یكی چون چشم خود در خون، ز زخم ناشكیبایی

یكی چون موی خود پیچان ز تاب بی قراریها



گدایان دمشقی را نگر سامان سلطانی

خداوندان یثرب را شمار زندگباریها



كمر بستی به خون ای پیر گردون، نوجوانی را

به خواری بر زمین افكندی آخر، آسمانی را



به دام فتنه از منقار تیر و مخلب خنجر

شكستی پر، همایون [طایر] عرش آشیانی را



ندانم تا چه كردی با جهان جان، همی دانم

كه از غم تا قیامت سوختی، جان جهانی را



دل از قتل شهیدی بر كنارم دجله بگشاید

به طرف جان سپاری بسته بینم چون میانی را



آسمان سا، علم لشكر كفار دریغ

رایت خسرو اسلام، نگونسار دریغ



بازوی چرخ قوی پنجه به یك تیغ افكند

پای ما از طلب و دست تو از كار دریغ






یكدل از چارطرف، شش جهت و هفت سپهر

بسته بر آل محمد در زنهار دریغ



چه كند گر نه خود آماده ی میدان گردد

شاه را چون نه سپه ماند و نه سالار دریغ



خاطر فاطمه غمگین طلبد هندوی چرخ

تا كند شاد، دل هند جگرخوار دریغ





[1] خلاصه از فرهنگ معين.